چه قدر بی خبر و بی هوا زدی نامرد
چه کرده بود مگر با شما زدی نامرد
همین که تیر رها شد علی به خود پیچید
صدای تیر در آمد چرا زدی نامرد
پدر خمید و پسر رفت و مادرش فتاد
سه شعبه را تو مگر چند جا زدی نامرد
حسین دور خودش بین دشت می چرخید
چگونه خنده بر این ماجرا زدی نامرد
بگو که این سر کوچک چقدر می ارزد
که پشت خیمه روی نیزه ها زدی نامرد
رباب را چه قدر با همان کمان از عمد
میان کوفه و کرب و بلا زدی نامرد
زدی ,قدر ,مگر ,علی ,تیر ,بی ,چه قدر ,کوچک چقدر ,سر کوچک ,که این ,چقدر می
درباره این سایت