روضه تو روضه درده روضه رنجه روضه غربت
روضه تو روضه آهِ روضه صبرِ روضه حسرت
نگه نداشتن حرمتت رو میون کوچه کشوندنت
آتیش زدن در خونتو با دست بسته بردنت
غریب موندی بین یه شهر نامرد آقا
توی آتیش گفتی مدد مادر زهرا
غریب یابن اهرا
*****
پیچیده باز میون خونه شعله زهر از کینه حیدر
داره آقا میباره مثل ابر بهاری به یاد مادر
پشت در اومد مادر ما به دست شعله معجر افتاد
جلو چشم اهل خونه در به روی مادر افتاد
هنوز با یاد اون لگد خون میباره
علی بعد از محسن به فکر مسمارِ
غریب یابن اهرا
*****
وصیت شیخ الائمه دمای آخر با شور و شین
گریه کنید برای جدم روزی نمیشه مثل حسین
ای وای از اون وقتی که آقا تنها و زخمی رفته از حال
آتیش زدن به خیمه ها تنش به غارت رفت تو گودال
سرش رو نی بود و زینب بی یار اومد
چشم سقا روشن سر بازار اومد
غریب یابن اهرا
عمریست زیر منت شیخ الائمه ایم
دل خون و سینه چاک و برافروخته انار
فریاد بی صداست ترکهای پیکرش
از بس که خورده خونِ دل از دست روزگار
پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان
بسته حنا به پینه دستان شاخسار
در سرزمین گرم، انار آتشین شود
یاقوت را میآورد آتشفشان به بار
با دست خود به حوصله پنهان نموده است
یک دانه از بهشت در او آفریدگار
آن میوهای که ساخته تسبیحی از خودش
شُکر است بر زبانش، فی الیل و النهار
آن میوه ای که فاطمه آن را طلب نمود
چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار
آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است
در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار
نامی که داده است به زن قیمتی دگر
نامی که داده است به مردان هم اعتبار
آن نام را میآورم ،اما نه بیوضو
دل را به آب میزنم ،اما نه بی گدار
جبر آن زمان که پشت در خانهاش نشست
برخاست آن قیامت عظمی به اختیار
رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل
گویی محمد است به معراج رهسپار
شد عرصه گاه تنگ، ولی ماند پشت در
چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار
برگشت زخم خورده ،ولی فاتح نبرد
چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار
در خون خضاب شد تن یاران بعد از او
آنها که نام "فاطمه" را میزنند جار
من از کدام یک بنویسم که بودهاند
حجاجها به ورطه تاریخ بیشمار
آنها که با غرور نوشتند ساختیم
دریاچه های احمری از خونِ این تبار
از کربلا به واقعه فَخ رسیدهایم
از عمق ناگوارترینها به ناگوار
محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت
از استخوان فاطمیان چوبههای دار
بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم
محکوم می کند حسنک را به سنگسار
در لمعه الدمشقیه جاریست همچنان
خون شهید اول و ثانی چون آبشار
اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه
نام علیست روی لبِ شیعه آشکار
بیت از هلالی جُغتایی نشسته است
از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار
"جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صد هزار
تا صد هزار بار بمیرم برای یار"
فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل
راه است، راه بیحدی از شعر تا شعار
اینک مدافعان حرم شعله پرورند
تا در بیاورند از آن دودمان دمار
با تیغ آبدیدهای از نوع اعتقاد
با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار
زهراست مادر من و من بی قرار او
آن نام را می آورم آری به افتخار
آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز
پیغمبران پیاده می آیند و او سوار
فریاد میزنند که سر خم کنید، هان
تا از صراط بگذرد آیات سجده دار
هرجا نگاه میکنم آنجا مزار اوست
پنهان و آشکار چنان ذات کردگار
اینها که گفتهایم یکی بود از هزار
اما هنوز شیعه مصمم، امیدوار.»
صد البته که قلب عاشقا زده پر و هوایی قمه
صد البته که عیدی مون دیگه تو دستای امام هشتمه
گدا من و شما کریمه ای …
صدای قدم هات داره میگه آغاز دهه نور و کرامته
یا بنت الهدی یا اخت الرضی
بی بی جانم نفس نفس شما را می خوانم
ورودی حرم من دربانم ، برادر شما شد سلطان ام
صد البته که خونه شما پناه دلی هرچی
مقدره و مجلله تو عال ای و تو فاضله
پای ضریح تو برای دلم چیزی که نمی مونه ماتمه
از اون روزی که قم مدینه شد داره حرم تو شمیم فاطمه
یا بنت الهدی یا اخت الرضی
یا بنت الهدی یا اخت الرضی
از جان بهتر قراره قلب موسی بی جعفر
شفیعه منی صبح م مزار تو پر از بوی مادر
صد البته که بین هر قنوت نوای تو یا امام رضا
میگن همه امام حسینی ها تو زینبی برای امام رضا
چه خواهر و برادری خدا ، دل منو به نام تون زده
خانم یه جوری دل سپردی که قبرت قمه ولی دلت مشهده
دل آرومه به نام توشده این منظومه ، روی ضریح تو یا معصومه برات کربلامون معلومه
شبیه جد مظلومت لبِ تو تشنه ی آبِ
تنت رو پشت بوما و به زیر نور آفتابِ
داری پا میکشی رو خاک، کسی هم بی قرارت نیست
بمیرم همسری مثلِ، رباب اما کنارت نیست
غریب آقا،غریب آقا.
یه حس غریبی تویِ ناله هاتِ
یه کرب و بلا غم، تو موجِ صداتِ
دوباره تو چشمات خروشِ فراتِ
آقایِ غریبم
کنارت مادرت زهرا،نگاهش غرق آشوبه
چقدر خوب که نمی بینه،تنت آقا لگد کوبه
غریب آقا،غریب آقا.
چقدر خوب سایه میندازن،رو جسم تو کبوترها
نمیشه پیکرت زخمی،به پیش چشم خواهرها
غریب آقا،غریب آقا.
تنت توی گودال کشیده نمیشه
با پنجه ی گرگ ها دریده نمیشه
دیگه سرت از پشت بریده نمیشهحسی غریب دور و برم را گرفته است
آتش حوالی جگرم را گرفته است
بغضی هوای چشم ترم را گرفته است
غصه به روی شانه، سرم را گرفته است
امشب که شمع حجلۀ دارالعزا شدم
آتش به جان روضۀ ابن الرضاشدم
با رنج و غم گذشت همه زندگانی اش
خون گشت لحظه لحظه دل آسمانی اش
قاتل نشسته فاتحه خوانه جوانی اش
له کرد زیر پای حسد مهربانی اش
ای نور چشم فاطمه، عالم فدای تو
ای حضرت جواد بمیرم برای تو
بی فایده است با تو مدارا نمی کنم
مظلوم تر از تو که پیدا نمی کنم
شرم و حیا ز حضرت زهرا نمی كنم
دارند به حال محتظرت خنده می كنند
به آه پشت درت خنده می كنند
جان كند تو را به تماشا گذاشته
بر آیه آیه های دلت پا گذاشته
حالا بنای خنده و هورا گذاشته
ناخن كشیدنت به زمین جا گذاشته
بر پای كوبی است و جوابت نمی دهد
خواهش نكن كه جرعه ی آبت نمی دهد
این گونه دست و پا نزن، در بین هلهله ها
بابایت را صدا نزن، در بین هلهله ها
در حجره خورده ای زمین،یا در گودال بلا
آبی دستت نمی دهند، مانند كرببلا
گرچه دم آخر توست،آقایی و در سر تو ،فكر گدایشهر
با خنده و با كف و دست ،پشت در حجره بهصف،رقاصه های شهر
نه خواهری كه نوحه خوان بالا سرت باشد
نه لااقل برادری آب آورت باشد
زیر گرمای آفتاب،می ماند پیكر تو
گیرد بال كبوتران،سایه روی سر تو
بر بام خانه لااقل صد پاره تن نشدی
پیش چشم كسی سه روز بی پیراهن نشدی
هنگام كشیدن تو، آیا سر و گردن تو،بر پله هانخورد
قربان تو و تب تو، خشكیدگی ِ لب تو،چوب جفانخورد
جوانی و زمان من مانند زهرایی
به خانه هم كنار یار تنهای تنهایی
غریب آقا،غریب آقا
از درد دست و پا چقدر جمع می كنی
از حجره پاره های جگر جمع می كنی
خاكستری كه مانده ز پر جمع می كنی
خود را به پیش چشم پسر جمع می كنی
جان بر لبت رسیده و دیگر قرار نیست
شكر خدا كه دور و برت نیزه دار نیست
در آفتاب سایه ی مادر نداشتی
دور برت غیر كبوتر نداشتی
زخم سنان و نیزه به پیكر نداشتی
چیزی برای غارت لشكر نداشتی
نور و حرارتی به خراش تنت نخورد
دست كسی به گوشه ی پیراهنت نخورد
نقش زمین شدی سرت اما جدا نشد
یك بار هم هجای تنت جابجا نشد
اعضای ریخته سر نیزه پا نشد
رزازی از قطار سُم اسب ها نشد
بعد از سه روز گریه ی هر مرد و زن شدی
در بین بوریا نه، به قرآن كفن شدی
عجب شور و حال و صحن و سرایی
تو هم قد دنیا داری فدایی
منم خاک پای شاه خراسان
تو اما دلبند موسی الرضایی
چه کبوترایی چه صحن با صفایی
تو توی کرامت مثه امام رضایی
پر زده فرشته چون حرمت بهشته
خدا رو دلامون اسم تو رو نوشته
بی بی معصومه خانوم جان
*****
مثه خورشیدی رو دستای بابا
به تو مادر میگه هزار ماشا الله
مدینه پر شد از عطر تو امشب
نجیب و خانومی تو مثل زهرا
حاجتش روا شد باب الحوائج امشب
تو کنار رضا مثل حسین و زینب
مادر تو با تو دیگه غمی نداره
رو سر تو از عرش بارون گل می باره
ز شوق شاخه طوبی ستاره میریزد
به پای دختر موسی ستاره میریزد
به روی خویش در ایینه میزند لبخند
خدا به خنده زهرا ستاره میریزد
نشسته ضل زده بابا به چهره دختر
به لحظه های تماشا ستاره میریزد
به یمن مقدم این نو رسیده جبرائیل
ز بام جنت الاعلا ستاره میریزد
هزار مرتبه الله اکبرش گفته
براش چادر حوا ستاره میریزد
به چشم روشنی نجمه امده مریم
گلاب می پاشد و یا ستاره میریزد
خبر دهید به مردم کریمه امده است
بیاورید تمنا ستاره میریزد
کریمه ای که ز یک گوشه چشم احسانش
برای سفره دنیا ستاره میریزد
به بارش امده نه قطره قطره که این ابر
به قدر وسعت دریا ستاره میریزد
فرشته ها همه تعارف کنند نقل و نبات
نثار زینب اقام امام رضا صلوات
دوباره بهر کرم در تلاطم امده است
به جلوه طاهره یذهب انکم امده است
چه دیدنیست در اغوش حضرت نجمه
عزیز کرده مولای هفتم امده است
دهانش اب نیفتاده بلکه بهر نهر عسل
ز بوسه از لب سلطان هشتم امده است
نگاه کن به دل ذره ذره هستی
ز شوق امدنش در ترنم امده است
تمام پنجره ها محو در تماشایند
مگر که حسن خدا در تجسم امده است
سلام کرده و در پای گنبدش خورشید
پی جواب سلام علیکم امده است
سر گرفتن اذن طلوع هر روز
از اسمان چهارم سوی قم امده است
نشسته است دو زانو که مستفیض شود
جناب خضر به کسب تعلم امده است
اگر که صحن عتیقش فرشته باران است
عجیب نیست بهشت تبسم امده است
چه احتیاج به خواهش کریمه با رغبت
به استجابت حاجات مردم امده است
امام از تو بخواهد که کم دلیلی نیست
کسی به جز تو سزاوار اشفعی لی نیست
سلام عرض ارادت به محضرت بانو
رسیده ام بزنم حلقه بر درت بانو
به غیر گوشه بام تو اشیانم نیست
بریز دانه برای کبوترت بانو
امام تو به لبش مزه فداها داشت
ز سیر در جلوات مطهرت بانو
ملیکه ای به تمام حریم اهل البیت
و خواهری تو فخر برادرت بانو
مسمم است به قربانی پسر این بار
خلیل دست به سینه برابرت بانو
ز بی کرانه علم تو قطره ای کافی
برای حوزه علامه پرپرت بانو
نگاه ملتمس زائر تو دل بسته
به دستگیری فردای مت بانو
فقط به نذر فرج این دو بیت هم روضه
ببخش میشود ازرده خاطرت بانو
به احترام شما را به قم که اوردند
نه سنگ و چوب که گل ریخت بر سرت بانو
ندید سایه ای از ناقه تو نا محرم
نسیم کی شده نزدیک معجرت بانو
رضا نشست و به معصومه اش نگاه انداخت
چنان که چشمه ی ذوق مرا به راه انداخت
خدا چه خوب ادا کرده حق مطلب را
به نام فاطمه آورده است زینب را
و ماه اول ذی القعده تا که پیدا شد
دخیل های ضریح برادری وا شد
ببین که حضرت نجمه چه کوکبی آورد
برای شاه خراسان چه زینبی آورد
مقامش آینه ای از مدارج پدر است
عجیب نیست که باب الحوائج پدر است
برای تشنه لبان باده را به خم آورد
مزار مادر خود را به شهر قم آورد
عجیب نیست که قم طعنه بر مدینه زده
که سنگ مادر سادات را به سینه زده
چه باشکوه به دستان خود علم دارد
از این به بعد بگو فاطمه حرم دارد
من فراری از این و آن بریده کجا
پناه چادر سر تا فلک کشیده کجا
مرا ببخش که شعرم برات زیبا نیست
به مدح فاطمه ها بهتر از علی ها نیست
تویی تو فاطمه مدح تو نیز قرآن است
برادرت به حقیقت علی ایران است
نور ایمان میاد تفسیر قرآن میاد
خواهر سلطان میاد بانوی ایران میاد
دوای درد مردم رسید آخه زهرای دوم رسید
تو مدینه دنیا اومد و برکت تا شهر قم رسید
بنت ولی الله اخت ولی الله
حضرت معصومه حضرت معصومه
****
قبله قلبمه یه سائلش حاتمه
هر چی بخوام باز کمه کریمه عالمه
تو حریمش دلها وا میشه قطره تو حوضش دریا میشه
زائر معصومه توی قم زائر قبر زهرا میشه
ای قبله حاجات حضرت معصومه
سلالة السادات حضرت معصومه
حضرت معصومه حضرت معصومه
****
نغمه هر لبی خاتون این مکتبی
اصیل و خوش منسبی آیینه زینبی
قیامت از عالم سر تری کنار زهرای اطهری
به مقامت مینازه رضا که شفیع روز می
فکری واسه ما کن حضرت معصومه
عقده ها رو وا کن حضرت معصومه
حضرت معصومه حضرت معصومه
تو مجموعه لطف و جود و عطایی
تو یک چشمه از جوشش هل عطائی
تو دریاچه نه بحر بی انتهایی
چه گویم که هستی چه گویم چه هایی
تو معصومه هستی و اخت الرضایی
تو زهرا خصالی تو زهرا جمالی
تو زهرا مآبی تو زهرا جلالی
تو زهرا سرشتی تو زهرا مثالی
تو در دوره خویش خیر النسایی
تو معصومه هستی و اخت الرضایی
تویی راحت جان موسی ابن جعفر
تویی روح و ریحان موسی ابن جعفر
تویی یاس بستان موسی ابن جعفر
تو بنت الامامی تو بنت الهدایی
تو معصومه هستی و اخت الرضایی
تو عذرا ترین مریم اهل بیتی
تو در هر دمی همدم اهل بیتی
در اسرار حق محرم اهل بیتی
تو تندیس آن چارده مقتدایی
تو معصومه هستی و اخت الرضایی
همای بهشتی و عرش آشیانی
که در عش دین صاحب آستانی
تو باب الرضایی تو باب الجنانی
بهشت خداوند در خاک مایی
تو معصومه هستی و اخت الرضایی
تو مانند کلثوم زینب ترینی
خدیجه وقار استی و بی قرینی
وفادار مانند ام البنینی
تو منظومه جمع معصومه هایی
تو معصومه هستی و اخت الرضایی
چه گویم که بابا ثنای تو گفته
فداها ابوها برای تو گفته
به مدحت ولی خدای تو گفته
که در تو شافع شیعه هایی
تو معصومه هستی و اخت الرضایی
در اطراف صحنت غباریم بانو
به درگاهتان خاکساریم بانو
به لطفت در این شهر داریم بانو
عجب کاظمینی عجب کربلایی
تو معصومه هستی و اخت الرضایی
تو نفس نفیس انیس النفوسی
تو همشیره شخص شمس الشموسی
در خانه ات از پی خاک بوسی
رسیدند صد ها چو شیخ بهایی
تو معصومه هستی و اخت الرضایی
از این در چو بردیم فیض دو چندان
طمع کار گشتیم ما مستمندان
به اقرار ما فرقه دردمندان
تو با درد هر بینوا آشنایی
تو معصومه هستی و اخت الرضایی
اگر چه در این خاک کم غم ندیدم
در این شوره زار آب زمزم ندیدم
به من درد دادند و مرحم ندیدم
ولی از قمم نیست میل جدایی
تو معصومه هستی و اخت الرضایی
به این خسته حال مجاور نظر کن
تو ای روح شعرم به شاعر نظر کن
به من هم به عنوان زائر نظر کن
تو رخصت دهی میشوم نینوایی
تو معصومه هستی و اخت الرضایی
تنها نیومدم کاروان اشکام باهامه
تنها نیومدم رو دوشم همه گناهامه
تنها نیومدم
مثل برگ پاییزی گناهامو میریزی
دوری از حرم داره چه حس غم انگیزی
هر چی که دارم بگیر اسمتو ازم نگیر
بزار بیام کربلا اسممو قلم نگیر
*****
من سینه میزنم چون که دوس داری اتو
با گریه اومدم چون که دوس داری گریه کناتو
با گریه اومدم
در زدم درو وا کن گریه هامو دریا کن
تو همین شب اول کربلامو امضا کن
ای امید اول و ای امید آخرم
هر کی بگه یا حسین من باهاش برادرم
******
با فطرس اومدم میدونی رو شونم بالی نیست
با هق هق اومدم اونقدام که دستام خالی نیست
با هق هق اومدم
با نگاه بارونی با دلی که آشوبه
بین این همه عاشق باز تو راهم دادی خوبه
از درِ خونت منو رد نکن فقط همین
دیدن شیش گوشتو قسمتم کن اربعین
نمانده راهی برای مسلم طناب دار است سزای مسلم
راه تو جز بلا ندارد کوفه میا وفا ندارد
از حرمت حیا ندارد عزیز زهرا
منم منم سفیر تو فدایی مسیر تو
به کوفه ام اسیر تو وای حسین
میا به کوفه یا حسین وای حسین
*****
خبر ندارم کجای راهی میا که عازم به قتلگاهی
کوفه دیار مکر و حیلست روز به نایب تو پیوست
شب دره خانه را ولی بست عزیز زهرا
جماعت بدون درد به وعده اش عمل نکرد
شدم غریب کوچه گرد وای حسین
میا به کوفه یا حسین وای حسین
*****
ز بی پناهی سپرده ام من دو کودکم را به دست دشمن
از جریان کوفه پیداست خنجر و تیغشان محیاست
بر سر حنجر تو دعواست عزیز زهرا
سرت ز تن جدا شود چه آتشی به پا شود
قد سه ساله تا شود وای حسین
میا به کوفه یا حسین وای حسین
یاری نمونده اینجا کاشکی بگن یه خوابه
این همه غربت و درد برگرد
خونه به خونه رفتم اما کسی به روی
من در و وا نمیکرد برگرد
کوفه ای که توی سفره هاش یه روزی علی غذا میذاشت
چی شده که حالا حرمت نون و نمک و نگه نداشت
میگم با اشک و آه نیا کوفه
مسافر تو راه نیا کوفه
یابن رسول الله نیا کوفه
*****
بیعتا رو شکستن کوفه به فکر جنگه
از بی وفایی فریاد ای داد
راه منو که بستن یک دفعه داغ زهرا
تو کوچه یادم افتاد ای داد
دیگه شده این مرامشون یه غریب و بی هوا زدن
فرقی نداره پیر و جوون رحمی ندارن به مرد و زن
برادر زینب نیا کوفه
همسفر زینب نیا کوفه
به خاطر زینب نیا کوفه
*****
وایِ من از سرِ تو روضه بین گودال
حنجر و تیغ قاتل ای دل
وایِ من از اسارت از سرِ روی نیزه
زینب و چوب محمل ای دل
تو رو میکشن دم غروب به حرمت حمله میبرن
برای غنیمت حتی از انگشتر تو نمیگذرن
آبروی قرآن نیا کوفه
جان رقیه جان نیا کوفه
سیدنا العطشان نیا کوفه
پیراهن شهرم رنگ مشکی داره
آماده ی کاره هر کی عشقی داره
تو کوچه ها شور و حالی پیداست
آماده ی جای پای زهراست
کوچه پر از عطر گلابه
حال و روز شهرم خرابه
در تاب و تب حسینه آخه امشب شب حسینه
سلام ارباب من و دریاب
*****
شوریده احوالم شوری در سر دارم
من خونه زاده این عشقم دلبر دارم
هستم گرفتاره روی ماهت
از کودکی بودم خاطرخواهت
آقا منو کشته مرامت
یه روزی میشم پیرغلامت
بخدا میشنوه صدام و آخه زهرا داره هوام و
سلام مادر منم نوکر
عزاداره شه بی سر
سلام ارباب من و دریاب
****
حال خرابم و رو امشب سامون دادی
از این شب اول چشم گریون دادی
مثل دله خونت چشمام دریاست
ممنون از لطفت هستم عباس
به همهی عالم پناهی
آخه تو علمدار شاهی
تا زیر علمت هستم محتاج کرمت هستم
دل من رو بدون قابل
دخیلک با ابوفاضل
سلام ارباب من و دریاب
ازدست من کاری دیگه بر نمیاد آقا
سر می برند هیشکی صداش در نمیاد آقا
غربت با من همراهه
اینجا شهر ارواحه
عاشقی تو کوفه آخرش طناب داره
مسلم تو باید به یه زن پناه بیاره
وای من از این کوفیان
کوفه پر شده از ریا
اینجا مرده شرم و حیا
یا حسین به کوفه میا
بند2
تنها موندم مثل علی دست من و بستن
از تو خوندن سنگ زدن واین دهن و بستن
دندنم خون آلوده
جون میسپارم آسوده
آبی که آوردن می دونم که قسمتم نیست
اینجوری بمیرم گمونم بی حکمتم نیست
بالب های تشنه آقا
مثل تو میشم سرجدا
پیکرم میره زیر پا
میکشن من و رو خاکا
یا حسین به کوفه میا
بند3
این خونین لب میگه که تا دیر نشده برگرد
جان زینب تا سه ساله ات پیر نشده برگرد
این مردم خیلی پستن
دنبال معجرهستن
کاش بدونه زینب چرا دل پر از سرابه
روزی رو می بینم که تو مجلس شرابه
ترس من برا قافله است
چشم به راهتون حرمله است
سهم بچه هات سلسله است
ختم قائله هلهله است
یا حسین به کوفه میا
در مسلخ کوفه است پیغام آور تو
بد خجلتم دادن پیش مادر تو
این زخم هام هم گشته با من مضطر
دلواپسم کرده سرم جام سر تو
بد خجلتم دادن پیش مادر تو
این زخم هام هم گشته با من مضطر
اینجا طلبکار است تیغ از حنجر تو
برگرد وضع مردم کوفه وخیم است
زنجیر سنگین ریسمان سخت و ضخیم است
تفریحشان پر کندنِ از یا کریم است
فکر تمسخر کردن اشک یتیم است
یه مشت چوب و سنگ خواهان سر تو
آهنگری ها تا اذان صبح باز است
آماده با نیزه برای پیشواز است
دستش برای پیروهن بردن دراز است
چشم امید دختران بی حجاب است
بر چادر و بر روسری دختر تو
اینجا طلبکار است تیغ از حنجر تو
حسین وای
دلتنگی اش را با شراره ننگ عوض کرد
با وعده ی یه کیسه جو رنگ عوض کرد
جای گل و آیینه را با سنگ عوض کرد
حتی لباسش را برای جنگ عوض کرد
مرگ است حکم جرم نهی از منکر تو
نیرنگ کوفه اقتدارم را بهم ریهت
تیری سه شعبه روزگارم را به هم ریخت
آرامش تا پای دارم را به هم ریخت
فکر و خیالی حال زارم را به هم ریخت
در خواب دیدم شرحه شرحه پیکرت را
آقا زبانم لال دیدم که سرت را
هر گوشه ای بر نیزه ها آب آورت را
بردند تکه تکه خانه اکبرت را
یه گله گرگ و پرسه در دو رو بر تو
برگرد آقا کوفه حالا نارفیق است
تیر و کمان حرمله خیلی دقیق است
زخم عمود آهنش کلا عمیق است
تاراج خیمه بسته بر حجم حریق است
دعواس از حالا سر انگشتر تو
حسین وای
ای بچه های من فدای بچه هایت
کوفه کمین کرده برای بچه هایت
زجر است تنها آشنای بچه هایت
بازار اصلا نیست جای بچه هایت
آخر گناهی که ندارد دختر تو
لطفی و کن و پا در مسیر کوفه نگذار
ناموس خود را دور از این بلوی نگه دار
بسپار زینب را فقط دست علمدار
حتما بگو دوری کند در کوچه بازار
از چشم های هیز و هرزه،خواهر تو
حسین میا به کوفه کوفه وفا ندارد
الهی هیچ کسی خونه خراب نشه
پدر خونه از خجالت آب نشه
قاتل هیچ کسی نشه بی آبی و
طالع مادری مثه رباب نشه
مسلمونا لباش خشکه تشنست
مسلمونا فقط شیش ماهش هست
کدوم دینی میگه تو جنگاتون
باید آبو روی شیرخواره بست
این بچه رو به قبله است ابرا هم نمی بارن
سقا رفته برگرده نا مردا نمیذارن
لالایی علی لالا
****
مادر مضطرش پیِ یه معجزه است
همه جا ولوله همه جا همهمه است
وسط هلهله داره صدا میاد
صدای خواهش پسر فاطمه است
مسلمونا چرا صف میبندید
مسلمونا چه جوری دل کردید
داره بچم میمیره رو دستم
مسلمونا چجوری میخندید
حرفاشو میزد اما تیر اومد شبیه باد
بچه روی دستش بود سر روی زمین افتاد
لالایی علی لالا
****
تو دل مادرش چقده وحشته
رو صورت گلش جای جراحته
پایین نیزه ها صدای ناله هاش
با غم و غربت ته مصیبته
بیا پایین برات شیر آوردم
ببخشیدم اگه دیر آوردم
تو که رفتی یه کم بعد مغرب
یه خورده آب برات گیر آوردم
بی رحمه نیزه دارت میترسم از این بی دین
میترسم بیفتی از رو نیزه بیاد پایین
لالایی علی لالا
گفت سر دواندن نیست رسم دلبری
گریه ام را از چه در می آوری
بگذر اصلا از برادر خواهری
حق این پنجاه سال مادری
دست رد بر سینه ی من میزنی
دلت آمد دلم را بشکنی
التماست می کنم رو می زنم
می شوی راضی زانو می زنم
نه بگویی چنگ در مو می زنم
باز حرف از زخم پهلو میزنم
واقفم این تحفه ها ناقابل است
آب تا باشد تیمم باطل است
اما پیش مرگ اصغرت هستند که
سیاهی لشکرت هستند که
ذوالفقار خواهرت هستند که
لایق دور و برت هستند که
گشته از داغ پسر مویت سپید
حق زینب نیست سهمی از شهید
آه می خوای نمیرم نه نگو
در حضورت سر بزیرم نه نگو
حضرت نعم الامیرم نه نگو
منتت را میپذیرم نه نگو
آبرویم بسته بر این خواهشم
رد کنی خیلی خجالت می کشم
التفاتی کن که خواهر زاده اند
از شهیدانت عقب افتاده اند
جان به کف بهر مصاف آماده اند
لب کنی تر سر برایت داده اند
این دو اسماعیل من قربان تو
هستی زینب بلا گردان تو
امتحان کن تا ببنی کاری اند
شیرهای بیشه ی کراری اند
غیرت زهرا به وقت یاری اند
آشنا با رزم و میدان داری اند
درس عشق و جنگ از بر کرده اند
خوب شاگردی اکبر کرده اند
رخصتی تا ترک جان و سر کنند
در یم خون چهره زیبا تر کنند
رو سپیدی قسمت مادر کنند
از شمار زخم تو کمتر کنند
من شریکت نیستم دل دل نکن
جان زینب کار را مشکل نکن
می کنی در حقم آگاهی حسین
باز در صبر و شکیبایی حسین
بین خون گفتند تا دایی حسین
باز گرداند است از تنهایی
زینبت اثباب زحمت شد ببخش
باز زخمی روی زخمت شد ببخش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بمونن رو نیزه ها سر ببینن؟
یا کتک خوردن مادر ببینن ؟
من پیش اینا خجالت می کشم
بمونن من و بی معجر ببینن ؟
کبودی های تنم دیدن داره ؟
یا طناب گردنم دیدن داره؟
وسط یه عده نامحرم حسین
تازیانه خوردنم دیدن داره ؟
بمیرم بال و پرت درد می گیره
داری میری باز سرت درد می گیره
بدن هاشون می خوام چیکار کنم ؟
بزا باشن کمرت درد می گیره
برادر درست میبینه چشم من یا که تاره
برادر اونا نخله یا که سپاهِ سواره
برادر چرا ساربون چشم به دست تو داره
میترسم برای تو و حنجر تو
میترسم برای فردای دختر تو
میادش صدای گریه مادر تو
حسین جان
برادر بلند شو از اینجا بریم تا نشه دیر
برادر بلند شود بریم تا علی میخوره شیر
برادر بلند شو بریم تا سه ساله نشه پیر
بریم که توی قلب من درد و آهه
بریم که هنوز حال تو روبراهه
بریم که علی اصغرت بی پناه
بمونیم میمونم من و خندههای حرامی
بمونیم به ناموس تو میشه بی احترامی
بمونیم سرم زخمی میشه با سنگای شامی
بمونیم دل خواهرت میشه آشوب
بمونیم سرت روی نی میشه مصلوب
بمونیم به لبهای تو میخوره چوب
حسین جان
در دلش درد بی دوا عمه
در گلو بغض بی صدا عمه
که رسیده به کربلا عمه
همه سرها به زیر تا عمه
می گذارد قدم کجا زینب
پرده از محملش که بگشاید
صف به صف از فرشته می آید
همه چشم انتظار، او باید
آید اینجا جلوس فرماید
پشت پرده پر از دعا عمه
اکبر عطر و گلاب می گیرد
بچه را از رباب می گیرد
رونق از آفتاب می گیرد
تا عمو جان رکاب می گیرد
هست در اوج کبریا عمه
حال اینجا کلافه اش کرده است
چند معجر اضافه آورده است
در دل خویش روضه پرورده است
جگرش خون و سینه پر درد است
جگرش بر نینوا عمه
چنگ زد دامن برادر را
بوسه ای زد دوباره حنجر را
و نشان داد سمت دیگر را
نخلها را نه،حجم شکر را
ناله می زد ز کربلا عمه
همه جا تیر هست و شمشیر است
قمزه هست و صدای تکبیر است
چقدر آنطرف کمانگیر است
تو بگو آن سه شعبه هم تیر است
گفت از جمع عمه ها عمه
وای بر من رباب رفت از حال
وای بر من از اینهمه اطفال
وای از آن جماعت خوشحال
وای از تلٍّ و وای از گودال
همه بر سر زدند با عمه
زخم آورده بر جگر بزند
بر علمدارمان نظر بزند
با لب تیغ با تبر بزند
سنگ آورده بیشتر بزند
بی تو افتاده در قفا عمه
بر سرت بی حساب می ریزند
بی حساب و کتاب میریزند
پیش چشم تو آب می ریزند
سرِ طفلِ رباب می ریزند
غرق در نوحه و نوا عمه
سر گودال گیر می افتی
بعد از آن به زیر می افتی
دست پیر و صغیر می افتی
نخ نما چون حصیر می افتی
چه کند پای بوریا عمه
بعد از تو به غیر شامی نیست
خواهرت هست جز حرامی نیست
بسته گفتم که احترامی نیست
آتش افتاده و خیامی نیست
چادرش زیر دست و پا عمه
دارم غبار میبینم جهانو تار میبینم
به جای نخل ای جانا یه نیزه زار میبینم
به دل شوره های من بیا بریم
گرفته صدای من بیا بریم
دارم میمیرم حسین بیا نمون
همینِ دعای من بیا بریم
بیا بریم بیا ای عزیز خدا بریم
بیا ای به دردم دوا بریم
بیا با هم از کربلا بریم
*******
فقط سراب میبینم با اظطراب میبینم
بگو که بر میگردی بگو که خواب میبینم
نگو که خزون میشه بهارمون
بگو چی میشه داداش قرارمون
تو هر چی بگی میگم به روی چشم
نگو که نمیمونی کنارمون
بیا نمون به جان علی اصغرت نمون
برا خاطر حنجرت نمون
جدا میشه اینجا سرت نمون
******
تو اشک و اه میبینم تو قتلگاه میبینم
ستاره ها رو زخمی کنار ماه میبینم
رسیدیم لب فرات دلم گرفت
برا خشکی لبات دلم گرفت
تا افتاد نگاه من رو ناقه ها
به حال مخدارت دلم گرفت
دارن میان دارن با تموم قوا میان
برا غارت خیمه ها میان
برای اسیری ما میان
بسم الله نسیمی که از سمت پرچم رسیده
داره میگه بوی محرم رسیده
بازم مادری با قد خم رسیده
بسم الله سلام ای امیری که نعم الامیری
ندارم من از روضه و گریه سیری
یه وقت از ما این نوکری رو نگیری
یه شال عزا و یه پیرهن سیاهه
که تنها پناهم تو شهر گناهه
یه آه بلند و یه اشک روونه
که ما رو یه روزی به تو میرسونه
حسین جان حسین جان
یک ساله درسته دل من سرا پا گناهه
همه دل خوشیم این لباس سیاهه
دل من هنوزم توی قتلگاهه
یک ساله دل من توی روضه سختی مونده
کی قلب سه سالت رو آقا سوزونده
کی بچت رو توی بیابون کشونده
کی مثل سه ساله مصیبت کشیده
کی خورده شبیه رقیه کشیده
کی هم دامنش سوخت
کی هم معجرش سوخت
کی بین آتیش تو خیمه سرش سوخت
بی زره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زره اش پیرهن است
بند نعلین اگر پاره شود باکی نیست
داغی خاک برایش همه مثل چمن است
دست خطی حسنی داشت که ثابت می کرد
سیزده سال به دنبال حسینی شدن است
جان سر دست گرفت و به دل میدان برد
خواست با عشق بگوید که عمو جان من است
ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی …
تیرها ! پر بگشایید که او هم حسن است
نه فرات و نه زمین , هیچ کسی درک نکرد
راز این تشنه که آماده ی دریا شدن است
مثل زنبور بر او تیر فرو می ریزد
هر که را این همه کندوی عسل در دهن است
مشتری های فراوان فراوان دارد
هر کسی نقره – طلا , هر که عقیق یمن است
عمو جون برام سخته واسه تو کاری نکردم
نکش پا رو خاکا که لبریز دردم
زیر سنگا دنبال جسمت میگردم
عمو جون دیگه به همه آرزوهات رسیدی
برای خودت دیگه سرو رشیدی
زیر سُم اسبا چقدر قد کشیدی
بگو چی مسیر نفس هاتو بسته
مگه چند تا نیزه تو سینت شکسته
میده شمشیراشون بوی پیرهنت رو
سُم اسبا داره شمیم تنت رو
عمو جان عمو جان
****
عمو جون میخوام بشنوم من دوباره صداتو
بهم ریخته این سنگا طرح چشاتو
نزن دست و پا که میمیرم برا تو
عمو جون دیدم توی چنگ یه نا مردی موتو
میخواد که با شمشیر ببره گلوتو
صدای کمک خواستنت کشت عموتو
میترسم سرت رو یه نا مرد بیاره
جلو چشم نجمه رو نیزه بذاره
میترسم با چشمی که پر اضطرابه
ببینی که زینب تو بزم شرابه
عمو جان عمو جان
مثل قاسم با شهیدان با سربند یا حسن جان
با هم بستیم عهد و پیمان ای حسین جان
قدر این روضه ها رو میدونیم
تا پای مرگ حسینی میمونیم
روز رجعت به شوق جون دادن
ما احلی من عسل رو میخونیم
ما با هر سن و سالی جان بر کف سینه چاکیم
رهروان شهید گمنام بی پلاکیم
یه روز میاد که با اشاره شاه
تموممون میشم شهید این راه
رو سنگ قبرمون نوشته میشه شهید لشکر بقه الله
نحن جنودک بقیه الله
****
ما اصحاب گوش به فرمان سربازان نسل سلمان
با هم بستیم عهد و پیمان ای حسین جان
باید هر روزم عاشورا باشه
مثل عابس دلم دریا باشه
روز رجعت میاد انشا الله
پیش ارباب سرم بالا باشه
تا غیرت علمدار تو رگ و خونمونه
ما اهل کوفه نیستیم مولا تنها بمونه
یه روز میاد که تو مدینه و الله
شبیه اربعین و مثل این راه
روی تموم پرچما نوشته سپاه حضرت بقیه الله
نحن جنودک بقیه الله
تا باد به موی سرت افتاد، دلم ریخت
تا اشک ز چشم ترت افتاد، دلم ریخت
امروز میان تو و حر بن ریاحی
تا صحبتی از مادرت افتاد، دلم ریخت
تا حرز و دعاهای گره خورده ز بند
قنداق علی اصغرت افتاد، دلم ریخت
امروز که یکمرتبه در موقع بازی
بر روی زمین دخترت افتاد، دلم ریخت
ای آینۀ خواهر خود، تا که غبار
این دشت به دوروبرت افتاد، دلم ریخت
دربارۀ تنهایی و بی یاوری تو
تا زمزمه در لشگرت افتاد، دلم ریخت
امروز که چشم طمع آلوده آن مرد
با حرص به انگشترت افتاد، دلم ریخت
خورشید من امروز که این سایۀ شومِ
سر نیزه به روی سرت افتاد، دلم ریخت
الهی هیچ کسی خونه خراب نشه
پدر خونه از خجالت آب نشه
قاتل هیچ کسی نشه بی آبی و
طالع مادری مثه رباب نشه
مسلمونا لباش خشکه تشنست
مسلمونا فقط شیش ماهش هست
کدوم دینی میگه تو جنگاتون
باید آبو روی شیرخواره بست
این بچه رو به قبله است ابرا هم نمی بارن
سقا رفته برگرده نا مردا نمیذارن
لالایی علی لالا
****
مادر مضطرش پیِ یه معجزه است
همه جا ولوله همه جا همهمه است
وسط هلهله داره صدا میاد
صدای خواهش پسر فاطمه است
مسلمونا چرا صف میبندید
مسلمونا چه جوری دل کردید
داره بچم میمیره رو دستم
مسلمونا چجوری میخندید
حرفاشو میزد اما تیر اومد شبیه باد
بچه روی دستش بود سر روی زمین افتاد
لالایی علی لالا
****
تو دل مادرش چقده وحشته
رو صورت گلش جای جراحته
پایین نیزه ها صدای ناله هاش
با غم و غربت ته مصیبته
بیا پایین برات شیر آوردم
ببخشیدم اگه دیر آوردم
تو که رفتی یه کم بعد مغرب
یه خورده آب برات گیر آوردم
بی رحمه نیزه دارت میترسم از این بی دین
میترسم بیفتی از رو نیزه بیاد پایین
لالایی علی لالا
لبها هلاک آب وای از دل رباب
دلها ز غصه آب وای از دل رباب
غم امده به دل وای از دل رباب
رفته ز خیمه تاب وای از دل رباب
کرب و بلا پر از وای از دل رباب
فریاد بی جواب وای از دل رباب
حتی به کربلا وای از دل رباب
دیده نشد سراب وای از دل رباب
ذکر همه شده وای از دل رباب
لالا علی بخواب وای از دل رباب
***
امشب شب غم است هنگام ماتم است
دست نیاز من در دست پرچم است
ای روضه خوان بخوان یک شب مرا کم است
این شعر محتشم صد ها غزل کم است
هاجر چه سوک مشغول این دم است
وای از دل رباب
عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست
عمریست بی قرار نشستیم و تاب نیست
عمریست در نبود تو همسایه شبیم
در آسمان هیچ دلی آفتاب نیست
سرشار از محبت و از مهربانی است
در عالم حضور تو حرف عذاب نیست
می جویمت به خواب و نفهمیدهام هنوز
در چشم های منتظران تو خواب نیست
باید خودت برای ظهورت دعا کنی
در دست ما دعای فرج مستجاب نیست
ما گوشمان نمیشنود پاسخ تو را
ورنه سلام های کسی بی جواب نیست
ای مرد انتقام زمانی که میرسی
دیگر بقیع مثل گذشته خراب نیست
بهتر بمیرد آنکه دلش بین روضه ها
از داغ خشکی لب جدت کباب نیست
حالا که حرف تشنگی آمد مصیبتی
بالاتر از مصیبت طفل رباب نیست
مرد جنگی نبود زره و شمشیر نداشت
خواست بگه تشنمه ولی آخر تیر نذاشت
سفیدی زیر گلو مثله محاسن سفید من سرخ شد
کفن به تن رو دست من خوابید قنداقه شهید من سرخ شد
با چه رویی برگردم مادرش امیدواره
با چه رویی برگردم خالی مونده گهواره
****
چشمای نیمه باز شاهد اشک منه
بند اومد گریه هاش داره لبخند میزنه
کسی به مظلومی این کودک تو بچه های آل هاشم نیست
یه جور دیگه ام میشد آرومش کرد لالایی سه شعبه لازم نیست
جای ابر از چشم من داره بارون می باره
با چه رویی برگردم خالی مونده گهواره
****
ای خدا جمع شدن همه دور حرمله
تا گلو پاره شد همه کردن هلهله
خدای من به خیمه زینب رسیده این سر و صدا یا نه
به مادرش رباب چی باید گفت برم به سمت خیمه ها یا نه
آسمونا سرخِ از خونِ حَلقِ شیرخواره
با چه رویی برگردم خالی مونده گهواره
قسم به سوز دل و آه مظلوم به بی تابی طفل معصوم
به هر قطره خون حلقوم حسین تنهاست
ای آب ای آب محروم از تو شد لب طفل ارباب
با رویای تو ببین رفته در خواب
باران خیمه اشک رباب است
حرم از امشب قحطی آب است
****
رباب اگر که دلت بی قرار است اگر که به غمها دچار است
اگر حال طفل تو زار است خدا با ماست
لالالالا خوابیده به روی دستان بابا
راهی شد ز خیمه شش ماهه حالا
به سوی میدان به قلب لشکر
بلا به دور از گلوی اصغر
****
امان از این بی وفایی دنیا از این خنده تلخ اعدا
که بر روی دستان بابا گلو پیداست
از غم فریاد چشم حرمله به چشم یاس افتاد
تیر از چله ناگهان گردید آزاد
گلوی او را سه شعبه بوسید
و بار آخر شش ماهه خندید
چه قدر بی خبر و بی هوا زدی نامرد
چه کرده بود مگر با شما زدی نامرد
همین که تیر رها شد علی به خود پیچید
صدای تیر در آمد چرا زدی نامرد
پدر خمید و پسر رفت و مادرش فتاد
سه شعبه را تو مگر چند جا زدی نامرد
حسین دور خودش بین دشت می چرخید
چگونه خنده بر این ماجرا زدی نامرد
بگو که این سر کوچک چقدر می ارزد
که پشت خیمه روی نیزه ها زدی نامرد
رباب را چه قدر با همان کمان از عمد
میان کوفه و کرب و بلا زدی نامرد
لالایی به من حق بده از خجالت بمیرم
دعا کن نیفته به خیمه مسیرم
آوردم تو رو تا برات آب بگیرم
لالایی به اشکم داره حرمله هی میخنده
سر تو عزیزم به یه مویی بنده
ولی خنده تو دل من رو کَنده
الهی نبینه دیگه مادر تو
که با تیر رو دستم جدا شد سر تو
ندارم زیر لب دعایی نگفته
الهی سرت از رو دستم نیفته
لالایی لالایی
****
لالایی برو زیر خاک ای گل آسمونی
برو که زیر سُم مرکب نمونی
ایشالله رو قبرت نذارن نشونی
لالایی از الآن میبینم اینا که نا مردن
دارن دنبال قبر مخفیت میگردن
میبینم با نیزه تو رو پیدا کردن
بمیرم که باید دو چشم ربابه
ببینه عزیزش رو نیزه خوابه
بمیرم عزیزم که نیزه بلنده
نمیتونه مادر چشاتو ببنده
لالایی لالایی
تو عاشقی چه حالیه تو عاشقی چه رازیه
حسینیا بگید حسن شب غریب نوازیه
روی سر من دست سایه ی کریمه
این عرض ارادت همه ی زندگیمه
بطلب منو بگو بیا تویی عشق کربلاییا
آخرش مدینه تو بقیع می خونن امام رضاییا
قربون کبوترای حرمت امام حسن
قربون این همه لطف و کرمت امام حسن
یا امام حسن آقا
تویی که ماه هر شبی تویی که ذکر هر لبی
شده فقط یه جلوه از صبر تو صبر زینبی
ای شیر جمل جنگ تو کرده چه غوغا
استاد اباالفضل علمداری آقا
چه دلاوری و چه یلی ولیعهد حضرت علی
به فدای قاسمت آقا تو خودت احلی من عسلی
شنیدم سجیتکم الکرم امام حسن
شما رو رها کنم کجا برم امام حسن
ضریح تو بنا میشه با چه شکوه و عزتی
دیدنیه تو حرم صف غذای حضرتی
هر زائر مشهد می خونه یاد حسن
رویایی میشه پنجره فولاد حسن
عاشق تو و مدینه ام و سر سفرتون میشینم و
مثل هر سال امسالم آقا میدی خرج اربعینمو
تو که آخر گره رو وا می کنی امام حسن
پس چرا امروز و فردا میکنی امام حسن
اسم جاویدانه حسن جانه عشق بی پایانه حسن جانه
روح با ایمانه حسن جانه
جانان حسن عالم همه مهمان سر خان حسن
رویایی مجلس محبان حسن باب الکرم صحن خراسان حسن
حلوای شیرین الی الابد حسن
مادر یادم داده بگم مدد حسن
ای جانم ای جانم جانم امام حسن
****
مولای خوش نام کریمانه آیه اطعام تو قرآنه
به به که آقامه حسن جانه
ارشد حسنه فرموده خدا ابا محمد حسنه
اونی که شبیه تره به احمد حسنه واسه علی آینه تمام قد حسنه
میخنده یعنی که طعم عسل منم
میتازه یعنی که ضرب الاجل منم
پرچم دار حیدر توی جمل منم
ای جانم ای جانم جانم امام حسن
لشکر که دور عون به غیظ ازدحام کرد
یک دشت نیزه پهلوی او استلام کرد
با چشم نیمه باز سر زانویِ حسین
از بس که زخم داشت محمد تمام کرد
عباس را صدا زد و از او کمک گرفت
وانگه به جمع کردن شان اهتمام کرد
از عمد رفت و آمد مرکب سوارها
مانند موم پیکرشان بی قوام کرد
با زحمتِ زیاد به ترتیبشان که چید
دستی گذاشت بر سرِ زانو قیام کرد
رویی که سر بلند کند را نداشت او
تشییعشان به شرم به سمتِ خیام کرد
پایِ کشیده رویِ زمین ، خندۀ سپاه
باید نشست ناله برایِ کدام کرد ؟
دلشوره داشت کجا آن عقیله که
سرمایه هایِ عمر فدایِ امام کرد
آمد کنار اکبرُ نگذاشت جان دهد
زخم جگر خراشِ مرا التیام کرد
حالا رضا نشد به خجالت کشیدنم
در خیمه ماند و زهر تحمل به کام کرد
هر جا که آفتاب بد دهنی زخم کعبِ نی
بر ناقه راحتی به عقیله حرام کرد
گاهی سر محمدش از نیزه ، گاه عون
آمد به احترام به مادر سلام کرد
این گرمه سایبانی و پاسبانی اش
هم پایِ ناقه همرهی اش تا به شام کرد
چرا نمیرم ز سر به زیری که هدیه ام را نمیپذیری
مور ضعیف و دل پریشان آمده محضر سلیمان
رد نکن ای امیر خوبان عزیز زهرا
فدای دیده ترم تو را به جان مادرم
مرا مرانی از درت حسین من
اخا الغریب حسین من
*****
ببخش اگر ای همه قرارم جز این دو چیزی دگر ندارم
این دو که قابلی ندارند لحظه به لحظه بی قرارند
تا به ره تو جان سپارند عزیز زهرا
فدای اصغر تو اند غلام اکبر تو اند
به جای خواهر تو اند حسین من
اخا الغریب حسین من
*****
فقط به عشق تو ای نگارا کشاندم اینجا دو طفل خود را
این سر عون و این محمد نذر سر تو بلکه شاید
کشتن تو عقب بیفتد عزیز زهرا
بساز از این دو تا پسر برای حنجرت سپر
نبینمت بدون سر حسین من
اخا الغریب حسین من
خوش اومدی مسافر من قدم رو چشم ما گذاشتی
میخوام ببوسمت سرت کو کجا سرت رو جا گذاشتی
خوش اومدی مسافر من زیارت قبول عزیزم
تو چشم من نمونده اشکی که پیش پای تو بریزم
اگه شما نبودین حالا دشمن دم حرم بود
توی خرابه شام بی بی زینب اسیر غم بود
یکی یکی ا از ته این روضه کم شدن
ببین کیا یار و مدافع حرم شدن
به عشق شاه کربلا آخر سر بی سرم شدن
ما سینه زدیم بی صدا باریدن
از آنچه که دم زدیم آنها دیدن
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدن
حسین حسین حسین حسین
********
خوش اومدی مسافر من برای غربتت بمیرم
به طعنه اهل کوچه میگن که پول خونتو میگیرم
یه حرفایی میگن یه عده که بد جوری دلم میلرزه
تن بدون سر تو تابوت یکی بگه چقدر می ارزه؟؟!
اگه شما نبودید غم و غصه تو مرد و زن بود
ایران الان شبیه خوده سوریه و یمن بود
چه بی خبر بدون سر هر کی میاد از سفر میاد
مگه کسی از پس این غصه بر میاد
یکی پدر یکی پسر از دل تابوتا در میاد
ما سینه زدیم بی صدا باریدن
از آنچه که دم زدیم آنها دیدن
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدن
حسین حسین حسین حسین
********
خوش اومدی مسافر من بیا که خیلی حرفا دارم
یه بغض کهنه تو گلومه نمیدونم کجا ببارم
یادت میاد میگفتی بچم الهی مونس دلم شه
دارم میخونم از تو چشمامش میخواد مدافع حرم شه
اگه شما نبودید حالا دشمن تو خاک ما بود
اگه شما نبودید دیگه مردونگی کجا بود
تو آخرین وصیتت گفتی منم نوکر حسین
سرت شکست گفتی فدای سر حسین
سپردی حتی بچتو دست علی اکبر حسین
ما سینه زدیم بی صدا باریدن
از آنچه که دم زدیم آنها دیدن
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدن
حسین حسین حسین حسین
شب شب طفلان زینبه گریه کنید پای علم
یاد کنیم از شهیدامون شب مدافعان حرم
زینب دو تا سردار و دو تا شیر دلاور داره
زینب دو فدایی شبیه قاسم و اکبر داره
به این دو تا شیر نر ماشا الله
به این دو تا گل پسر ماشا الله
پیچیده بین کربلا از عون و محمد این رجز
حسینی بمان حسینی بمیر
امیری حسین و نعم الامیر
*****
عون و محمد تو میدونن چه رزم جانانه ایِ
قصه زینب تو عاشورا قصه دلدادگیِ
زینب مثه کوهه که سپر واسه برادر میشه
جنگ دو تا شیره مثه جنگای پیمبر میشه
ای نوه های علی ماشا الله
فداییای ولی ماشا الله
پیچیده بین کربلا از عون و محمد این رجز
حسینی بمان حسینی بمیر
امیری حسین و نعم الامیر
*****
زینب کبری پریشونه داره تماشا میکنه
گلای بی جوشنو حالا فدای آقا میکنه
بیرون نمیاد از توی خیمه که مبادا اینجا
شرمنده زینب بشه پیش چشم این نا مردا
بالا سر بچه هاش تو میدونه
تن جیگر گوشه هاش غرق خونِ
پیچیده بین کربلا از عون و محمد این رجز
حسینی بمان حسینی بمیر
امیری حسین و نعم الامیر
درباره این سایت